نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - سنگر نقلی
سفره را کف سنگر پهن کردیم. نان کارتونی و کنسرو ماهی خیلی زیر زبانم مزه داشت. با ولع شام را خوردم. چُرت چشم هایم را گرفت. کیسه خواب نرم، به من چشمک می زد. بی سر و صدا و دور از چشم بقیه آرام تنم را توی کیسه خواب فرو بردم. صدای «قیژ ژ ژ...» زیپ کیسه خواب آخرین صدایی بود که شنیدم. گرما آرام آرام پخش شد توی تنم و خواب بلعیدم.
کد خبر: ۴۲۴۵۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۵